
چرا مشارکت سیاسی اهمیت دارد؟
- ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
- لینک
چرا مشارکت سیاسی اهمیت دارد؟ به قلم مهدی قلی کیانی
مشارکت سیاسی با هدف تغییر توازن قوا به نفع عقلانیت، برای جلوگیری از سقوط ایران در ورطه بیدولتیِ ناشی از تصمیمات ویرانگر ضروری است. دوگانه امروز ما انتخاب میان نیروی طرفدار واقعگرایی و عقلانیت از یک سو و ایدئولوژیگرایی و ضدیت با عقلانیت از سوی دیگر است. فراتر از نوع حکومت، چیزی به نام دولتِ ایران وجود دارد، شیوه حکمرانی در این دولت تاریخی و چندهزار ساله تحت تاثیر تصمیماتی است که در وزارتخانههای مختلف گرفته میشود. این تصمیمات به گونهای مستقیم بر تمام وجوه زندگی شهروندان تاثیر میگذارد. این تصمیمات اگر توسط افراد ایدئولوژی زده گرفته شود به سمت غیرعقلانی شدن میرود. افراد طرفدار ایدئولوژی فراتر از واقعیت و گاهی در توهم سیر میکنند. تزریق چنین نگاههایی در سپهر سیاسی ایران برای امروز و آینده ایران خطرناک است. نیروهای ایدئولوژیگرا که از واقعیت موجود سرزمین ایران دور افتادهاند دو سوی افراطی فضای عمومی جامعه را گرفته و کشور را به سوی مستهلک شدن میبرند. از یک سو افراطیونی که میخواهند نیروی اجرایی کشور را با تصمیمات ایدئولوژیک، غیرعقلانی و آرزواندیشانه به سمت ناکجا ببرند و از سوی دیگر افراطیونی که بیهیچ راهحلی جامعه را از مشارکت سیاسی منع میکنند. هر دو سو خطر را در مشارکت سیاسی مییابند و با ابزارهای مختلف سعی در به حاشیه راندن صدای اکثریت جامعه و عقلای قوم دارند. با توجه به ساختار اجتماعی-سیاسی-تاریخی ایران در کابینهای که هریک از این کاندیداها تشکیل خواهند داد، کم و بیش رانت وجود خواهد داشت، اختلاس وجود خواهد داشت، فساد وجود خواهد داشت، اما در کابینهای که تندروها از طریق کاهش مشارکت سیاسی میخواهند رقم بزنند چیزی فراتر هم وجود خواهد داشت: آن تصمیم ایدئولوژیک است. ایدئولوژیک اندیشی به معنای پذیرش و دفاع از یک سیستم فکری و باورمندی بدون توجه به شواهد و واقعیات است. این نوع اندیشه، در برابر عقلانیت و استدلال انتقادی مقاومت میکند. ایدئولوژی اندیشها اغلب در برابر تغییرات اجتماعی و فرهنگی مقاومت میکنند و تمایل دارند که واقعیت را با باورهای خود منطبق سازند. این در حالی است که عقلانیت بر پایه پذیرش شواهد و واقعیات و تغییر باورها متناسب با آنها استوار است. ایدئولوژیها به دنبال حفظ قدرت و منافع خود هستند، در حالی که عقلانیت در پی کشف حقیقت و بهبود شرایط زندگی است. ایدئولوژیک اندیشی با عقلانیت در چندین جهت از جمله ؛ تفکر انتقادی، پذیرش شواهد و واقعیات، انعطاف پذیری و سوگیری ذهنی در تضادست. تصمیم ایدئولوژیک محدود به کابینه هم نمیشود، در چنین فضایی مخالفین حکومت نیز راهحلهای ایدئولوژیک و غیرعقلانی برای عبور از بحران ارائه میدهند. اما تصمیم ایدئولوژیک در حکمرانی یعنی چه؟ یعنی یک هدف موهوم وجود دارد که میشود برای آن تمام منابع را با شدتی بیسابقه صرف کرد. این شیوه حکمرانی بدون در نظر گرفتن واقعیت موجود برای کشور اهداف غیرقابل دستیابی تعیین میکند و برای این اهداف حاضر است تمام منابع طبیعی و اجتماعی را صرف کند. در سه سال گذشته دیدیم وزیری را که ادعای ایجاد شغل با یک میلیون تومان و برنامه برای قدرت اول جهان شدن داشت چگونه با رسوایی تمام از کار برکنار شد. آنهایی که ادعا میکردند بهتر میتوانند مذاکره کنند و امتیاز بیشتر بگیرند چگونه سالها کشور را در تحریم نگه داشتند. در این سه سال مشخص شد وعدههایی از جنس چهار میلیون مسکن و توروم تک رقمی تا چه میزان از واقعیت و عقلانیت به دور هستند. هرچند در کابینهای که بیشتر اعضای آن را نیروهای تندرو تشکیل میدهند بزرگترین اختلاسها شکل گرفت ولی بدتر از آن اهداف موهوم و ایدئولوژیکی است که بر تمام تصمیمات حکمرانی اثری بسیار مخربتر از فساد و اختلاس و رانت میگذارد. چراکه منابع و فرصتهای تاریخی را به بدترین شکل هدر میدهد و جامعه را از عقلانیت و نخبگان تهی و مسیر کشور را به سقوط و بیدولتی هدایت میکند. توهم پیشرفت و نگاه ایدئولوژیک که به جای واقعیت و پاسخگویی گسترش یافته آنقدر بالاست که وزیر راه بجای پاسخگویی و استعفا بعد از حادثه سقوط هلیکوپتر رییس جمهور شهید کاندیدای جایگزینی او نیز میشود! این اتفاق به وضوح از عدم اتصال تندروها به واقعیت و پای بر روی زمین داشتن آنها دارد! یا آنهایی که نامشان با قطعنامه و تحریم گره خورده و تفکراتشان و دولت در سایهشان کشور را به انسداد اقتصادی و سیاسی کشانده بجای پاسخگویی خود را مدعی نهاد ریاست جمهوری میدانند. طرف دیگر ماجرای کاهش مشارکت سیاسی نیز اگر چه همه جز یک طیف واحد نیستند اما در نهایت همه منتهی به یک نتیجه واحد شدهاند. آن هم چیزی نیست جز فراهم آمدن زمینه گسترش آرزواندیشی و عقلگریزی و تکیه بر ناواقعیت!
فضای ستیزهجویی که بعد از دی ماه ۱۳۹۶ و در مشهد شروع شد و شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا» ماحصل آن بود، عملا به نفع افراطیون و نیروهای ایدئولوژیک در دو سر طیف تمام شد. در چنین فضایی عقلانیت در عرصه عمومی کنار رفته و پوپولیسم و ایدئولوژی اندیشی جای آن را گرفته است. در نهایت، آنچه امروز اهمیت دارد جلوگیری از تزریق هرچه بیشتر چنین نگاههایی به عرصه حکمرانی کشور است. در میان دوگانه واقعگرایی و ایدئولوژیگرایی که یک سو طرفدار عقلانیت است و پای بر روی زمین دارد و سوی دیگر مبنای تصمیمات را بر اهداف موهوم میگذارد و پای بر روی هوا دارد، افزایش مشارکت سیاسی میتواند بازی را به نفع عقلانیت و واقعگرایی هدایت کند.
مهدی قلی کیانی